آﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺧﺮﺳﺎﯼ ﻗﻄﺒﯽ ﭼﻮﻥ ﺳﻔﯿﺪﻥ …
ﻫﯿﭽﻮﺧﺖ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻦ ﺑﺮﻥ ﺧﺘﻢ ..!
ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ
ﺗﻮ ﺷﺎﺩﯾﺎﺗﻮﻥ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﻨﻦ..
شبا میشینم تا بوق سگ کشف میکنم
کسی قدر نمیدونه
شیر یه روز تصمیم گرفت با نامزدش ازدواج کنه
در وسط جشن و در گردهمایی با شکوه شیر ها به مناسبت این واقعه مهم
موش
کوچکی با احتیاط زیاد راهی برای خودش پیدا کرد و روبروی داماد وایساد و با
صدای رسا و لرزان!! گفت ” داداش عزیز ازدواج تو رو تبریک می گم و برای
داداش گنده ای مثل تو آرزوی خوشبختی دارم”
یکی از شیر های میهمان غرید که” موش فسقلی تو چطور به یه شیر می گی داداش؟”
موش با احتیاط و به آرامی گفت ” با اجازه تو داداش عزیز منم قبل از ازدواج شیر بودم!!”
آخـــه جـنـــاب مــحــتـرم پــشـه..
آخــه قـربــونـت بـرم مـن..
دسـت قـبـول.. پـا قـبـول.. صـورت قـبـول.. پـشـتِ کـمـر هـم قـبـول
ولـى آخـه لامصـــب چـــــــررررراااااااا وسـط انـگـــشــتــاى پــــامــو نیش زدى؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
لایک : جناب محترم پشه برات متأسفم :|
عاقا اعتراف میکنم اون وختا که میرفتم مهدکودک یه پسره بود خیلی منو مسخره و اذیت میکرد.تا اینکه یه روز کودک خبیث درونم شیطنتش فوران کرد یهویی به فکر انتقام افتادم.پسره رو صداش زدم.کلاسمون یه پنجره داشت.بش گفتم تاحالا دست زدی به پنجره ببینی چقدر سرده ( آخه زمستون بود)اینم دست زد منم پنجره رو بستم 4 تا انگشتش شکست.دیگه همه ازم حساب میبردن. خاطرات یه گودزیلای دهه 60
اعتراف میکنم
تو
این روزا هر موقع ناراحت بودم و اومدم تو 4جوک….تا چشم به این فیله خورد
که پریده بالا و خوشحاله …..اییییییییییییییینقده ذوق کردم که نگوووو!^__^
راستی فیله یا ماموت؟!؟!؟!o_O
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بارخونمون مهمون اومده بود منم باپسرشون که اونم کوچیک بودلج بودم انگورارو تودماغم میکردم میدادم بهش اونم بااشتهاتاتهش خورد،،،
الانم بزرگ شده خیلی پسرباهوشیه،،،،فکرکنمً ازتاثیرهمون انگورابوده
خاطرات خنده دار 28 فروردین 94
ینی امکان نداره تو دوران تحصیلت با لوله خودکار بــیک ,یکی از این کارارو نکرده باشی:
.
.
-کاغذ یا شادونه بذاری تو دهنت, بعد با اون لوله فوت کنی پس کله هم
کلاسیات…. اونام میگفتن: ” آقا اجازه, یکی لوله خودکار به ما میزنه…”
-سر لوله رو میکردی تو پوست پرتقال, بعد یه تیکه از اون میرفت تو لوله,
حالا مغزیش رو از ته میدادی تو,تیکه پرتقاله پرت میشد بیرون, یه صدای لاپ
هم میداد.
– باهاش نوار جمع شده تو نوار کاست رو برمیگردوندی…
-اگه خود خودکارت کمرنگ مینوشت,از این لوله مثل وردنه استفاده میکردی تا جوهرش روونتر شه…
-با درشم یا برا بچه کوچیک سوت میزدی , یا گم میکردی یا میجویدی….!